به نام خدایی که مرا دلتنگ تو آفرید

ساخت وبلاگ

هوایت بدجور مرا درگیر کرده. نفس گیر شده هوای اینجا. دلم بال زدن در صحن و سرایت را هوس کرده. نشستن روبه روی ضریح قشنگ طلایی ات، روبه روی پنجره فولادت و هی هوای کنارت بودن را نفس کشیدن

این حجم از بی تابی ام را پر کن

و چرا طبیعی نیست این حجم از دلتنگی برای تو و خواهرت. که این روز ها دلم میل بودن کنار شماها را دارد. میل همانند پارسال همین موقع، قم را، و دو سال پیش همین موقع مشهد را.

من دلتنگی را تاب ندارم. یعنی راستش را بخواهی اصلا اصلا تاب ندارم.

+خواب دیدم توی یکی از صحن هایم، چشمم افتاد به ضریح اشک امانم نمیداد! باورم نمیشد روبه روی گنبد قشنگت ایستاده ام! نمیدانم ماجرای آن برکه ی کوچک با آب خنک و زلال توی آن صحن چه بود... و چرا ما آب بازی کردیم...

اسمشم سید مجیده، نه مشتبا...
ما را در سایت اسمشم سید مجیده، نه مشتبا دنبال می کنید

برچسب : خدایی,دلتنگ,آفرید, نویسنده : mzizigolug بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1396 ساعت: 14:59