به خانه بر میگردیم

ساخت وبلاگ

روزای عجیبی رو گذروندم. دلم شکست، از ته دل خندیدم، از یه سری چیزا متنفر شدم، دلتنگ شدم، جنگیدم، تلاش کردم، کارد به استخونم رسید و ساکت موندم، گله کردم، بغض کردم، شاد شدم، هدیه گرفتم... و خلاصه اینکه سه هفته ی پر تنش رو گذروندم. سه هفته ای که حداقل باعث شد چند کیلو کم کنم و یه شب از ساعت 2/30 تا 4/30 بیمارستان باشم.

گذشت

خدایا شکرت

+تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

++دعا کنید انتخابات خوبی رو بگذرونیم و فردی که لیاقت داره انتخاب شه... با وجودی که اصلا دلم نمیخواد رئیس جمهور دولت یازدهم رو بار دیگر توی این جایگاه ببینم!


+سعی کنید اگر میخواین کاری انجام بدین وقتی باشه که حامی داشته باشین... تنهایی هم میشه ولی حامی خیلی مهمه...

من روزی سه تا حامی داشتم

و الان تنها.

اسمشم سید مجیده، نه مشتبا...
ما را در سایت اسمشم سید مجیده، نه مشتبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzizigolug بازدید : 131 تاريخ : شنبه 30 ارديبهشت 1396 ساعت: 10:39