بعد از دو سال بری وبلاگ بلاگفات اونم به دلیل اینکه کارت بهش افتاده! و اتفاقی یه سر به "وبلاگ دوستان" بزنی... اونجا فقط یه وبلاگ ثبت شده باشه.... و آخرین پستش مربوط به دو سال پیش باشه و تو تازه دیده باشیش... و بعد از دیدنش مدام با خودت تکرار کنی "چرا به من نگفتی... چرا به من نگفتی؟...", ...ادامه مطلب
چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ ق.ظ قسمتی از درس رسیده بودند، نمیدانم کدام قسمت درس بوده که این خاطره را تعریف کرده،شاید حدود ۲۰ سال پیش، سر کلاسهایش گفته بود: پسر داداشم رفته بود دستشویی. بچه بود. دستشویی هم از آن قدیمی ها که عمق داشت و خیلی بزرگ بود و آدم موقع نشستن رویش پاهایش درد میگرفت. تعریف کرده بود که دستشویی ته حیاط بود. جای مخوف خانه . شب های زمستان صدای باد می آمد و درخت ها تکان میخو,داستان,سوراخ,دستشویی,ازدواج ...ادامه مطلب
نشسته بودیم و در مورد آهنگ هایی که خیلی خوشمان می آمد و تکراری شده بودند و حالا گوشش دادنشان حالمان را بد میکرد صحبت میکردیم. رسیدیم به چاوشی، که توی یکی از آهنگ هایش میگوید " من ناپلئون تو دزیره..." گفت جدیدا دارم کتاب دزیره را میخوانم که گالیله نوی, ...ادامه مطلب
قربان جهانی که در آن جنگ نباشد مشت و لگد و سیلی و اوردنگ نباشد از وحشت بمب اتم و توپ و مسلسل پیوسته به پا خار و به سر سنگ نباشد باهم نستیزند سپیدان و سیاهان دعوا سر نام و نسب و رنگ نباشد در باغ وفا مرغ بد آواز نیابیم در بزم صفا ساز بد آهنگ نباشد , ...ادامه مطلب
از چاله بیرون میزدم تا چاه راهِ فرار از خویشتن باشد... ای تف به هرچه دل... همان بهتر، آدم فقط چشم و دهن باشد...! علیرضا آذر, ...ادامه مطلب
کاش میشد زندگی تکرار داشت لااقل تکرار را یکبار داشت ساعتم برعکس میچرخید و من برتنم میشد گشاد این پیرهن آن دبستان ،کودکی ،سرمشق آب پای مادر هم برایم جای خواب خود برون میکردم از دلواپسی دل نمیدادم به دست هر کسی عمر هستی ، خوب و بد ، بسیار نیست حیف هرگز قابل تکرار نیست ... , ...ادامه مطلب
1. کلیک 2.جوابیه: در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم: «مستقیم» زل زدی در آینه، دیدم، به جا آوردمت یادم آمدم روزگاری را که رفتی با نسیم رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند رادیو، اشعار نابی خواند از تو در قدیم شیشه را پایین کشیدم تا که بغضم نشکند زیر لب گفتم: «خوشم می, ...ادامه مطلب
عاشق شده ام بر تو تدبیر چه فرمایی؟! از راه صلاح آیم ...یا از در رسوایی؟! +بگو لامصب، دهع! +تیریپ عاشقانه طوری :)), ...ادامه مطلب
ماه من چهره براَفروز که آمد شبِ عید عید بر چهره چون ماهِ تو می باید دید... شهریار, ...ادامه مطلب
ساعتم تنظیم مى گردد به وقت کربلا هم قدیماً هم جدیداً دوستت دارم حسین!, ...ادامه مطلب
حالتی بین گریه و خنده، بین خوابیدن و نخوابیدن مثل یک مرد خسته ی جنگی با تمام وجود جنگیدن حالتی منقلب بدون وضو، بی سلوک و سُجود و سجاده مایعی لای مردمک هایت مثل بغضی که سالها مانده ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
اول روضه میرسد از راه قد بلند است و پردهها کوتاه آه از آنشب که چشم من افتاد پشت پرده به تکه ای از ماه بچهی هیأتم من و حساس به دو چشم تو و به رنگ سیاه مویت از زیر روسری پیداست دخترِه ... ، لا اله الا الله! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
پشت رُل، ساعت حدودا پنج ، شاید پنج و نیم داشتم یک عصر بر می گشتم از عبدالعظیم ازهمان بن بست باران خورده پیچیدم به چپ از کنارت رد شدم ، آرام گفتی: مستقیم! زل زدی در آینه اما مرا نشناختی این منم که روزگارم کرده با پیری گریم رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم بخت بد, ...ادامه مطلب
سعدیا گفتی که مهرش میرود از دل ولی مهر رفت و ماه آبان نیز آرامم نکرد, ...ادامه مطلب
مامانم به خانم همسایه گفته بود که من دلم روضه میخواد پرسیده بود: جاییو سراغ نداری؟ گفته بود روضه ی فلان آرایشگاه امشب شب آخرشه. رفتیم. باورتون نمیشه...همه شبیه هم بودن...! دماغا، رنگ موها، تیپا... ولی دمشون گرم با این معرفتشون... تو حادثه کربلا داش مشتیا رفتن کمک امام... مقیدا موندن استخاره گرفتن، بد اومد! بشنویم: سه ساله پس از رنج صد ساله، رسیده نفس های پایانش, ...ادامه مطلب