الانم دارم "دیدی داری داری داری بام بام بام"گوش میدم

ساخت وبلاگ

خوابگاه برای من بوی همان مایع دستشویی نارنجیست که ترم یک توی دستشویی بود و هرچه مصرف میکردند تمام نمیشد و بویش تمام ساختمان را گرفته بود.بعد الان یکی توی اتوبوس عطرش را زده و هی خودم را در خوابگاه مجسم میکنم

هندزفری را چپاندم توی گوشم و بیخیال از اینکه "حالا چجوری اییین همه وسیله رو تا خوابگاه ببرم" آهنگی را که ازش متنفر بودم چند باره گوش دادم

بر خلاف همیشه که با بغل دستیم که اصلا هم محدوده ی سنی اش مهم نبود حرف داشتم، اینبار حرفم نمیامد... حرف مشترکم رفته بود نشسته بود به آن دیوار گلی ته ذهنم تکیه زده بود و به حالت چمباته نشسته بود و میگفت قهرم :/

همینطور که هندفری به گوش داشتم به شنیدن چرندیات ادامه میدادم و چاوشی زده شده بودم یهو یک نفر بازوی چپم را فشار داد...در حالی که من سمت چپم کنار پنجره بود! بلند گفتم وای و هندزفریا را دراوردم و خودم را انداختم روی خانم کناری. ترسیدم! ظاهرا این آقایی که پشت سرم هست خوابش برده و حواسش نبوده دستش را کجا میگذارد!

عنوان:آهنگ "دیدی داری" از "سینا حجازی"

اسمشم سید مجیده، نه مشتبا...
ما را در سایت اسمشم سید مجیده، نه مشتبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzizigolug بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 2:36