اسمشم سید مجیده، نه مشتبا

متن مرتبط با «ماتشوف شر» در سایت اسمشم سید مجیده، نه مشتبا نوشته شده است

مات

  • امروز یه نفر اومد و یه بار سنگین چند ماهه رو از روی دوشم برداشت کاری که هیچکس مسئولیتشو قبول نمیکرد رو اومد و گفت همه ش با من! داشتم از خوشحالی میمردم. صد بار گفتم دستتون درد نکنه... +امروز دوستم به یکی از پسرایی که باهاش در ارتباطه زنگ زد و پرسید کجایی؟ طرف با بغض جواب داده بود بیمارستان و زده بود زیر گریه... این پرسیده بود چرا؟ و اون گفته بود داداشم خودشو آتیش زده... چند ساعت گذشت گفت مهسا نگرانم... باز زنگ زد بهش... طرف کلی پشت گوشی گریه کرد و با صدایی پر از بغض گفت فوت کرد؛ داداش کوچیکه م... باز زده بود زیر گریه... صداش بلند بود از توی گوشی...میشنیدم گفت میخواست,ماتریکس,مات,ماتریوشکا,ماتادور,ماتریس,مات ديمون,ماتويدي,ماتشوف شر,ماتروشکا,ماتشو بيتشو ...ادامه مطلب

  • بیایان هم از سوز آه من، گرفته شراره به دامانش

  • مامانم به خانم همسایه گفته بود که من دلم روضه میخواد پرسیده بود: جاییو سراغ نداری؟ گفته بود روضه ی فلان آرایشگاه امشب شب آخرشه. رفتیم. باورتون نمیشه...همه شبیه هم بودن...! دماغا، رنگ موها، تیپا... ولی دمشون گرم با این معرفتشون... تو حادثه کربلا داش مشتیا رفتن کمک امام... مقیدا موندن استخاره گرفتن، بد اومد! بشنویم: سه ساله پس از رنج صد ساله، رسیده نفس های پایانش, ...ادامه مطلب

  • برخیز که شور محشر آمد این قصه ز سوز جگر آمد

  • بشنویم؛ که چند روزه یه بند صداش تو گوشمه:امیری حسین و نعم الامیر,برخیز که شور محشر آمد این قصه ز سوز جگر آمد ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها